آ ـ چند موج، قایقِ هاشورخورده ـ مد
«آمد» همیشه بوی گل سرخ میدهد
«آمد» همیشه یک خبر تازه بوده است
«آمد» همیشه از پی یک اسم میرسد
«آمد» و یک علامت پرسش تمام روز
با یک «سه نقطه» دور سرم چرخ میخورد...
هر اسم قایقیست به دریای جملهها
آنجا چقدر «آ»ست خدایا، چقدر «مد»
بر شیشهی بخار گرفته کدام روز
«آمد» تو را دوباره به ساحل میآورد؟
من روز و شب به «آمد»نت فکر میکنم
اما اگر نه، آه! چه بد میشود چه بد!
حالا برای یافتن اسم خوب تو
«آمد» تمام شعر مرا گریه میکند
*
«آمد» کنار جملهی «هرگز نیامدی»
افتاد مثل یک گل پژمرده یک جسد...
محمدسعید میرزایی
90/10/9 .................